دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا

 

اولین گام در خواستگاری

 

گام نخست اصولی در خواستگاری، قرار خواستگاری از طرف مادر (در صورت فقدان مادر، کسی مانند خواهر

 

بزرگتر، مادر بزرگ یا خاله که جای مادر را پر کرده اند.) پسر است.

 

 

 لازم است در صورتی که خانواده دختر از موضوع کاملا بی خبرند، به وسیله خانواده پسر به هر وسیله ای که ممکن

 

است، از جریان خواستگاری مطلع شوند، و خانواده پسر با تعیین وقت قبلی به خانه آنان بروند، چون ممکن است

 

خانواده دختر در شرایط نامطلوبی بوده و آمادگی پذیرایی از خانواده پسر را نداشته باشد.

 

 

در چنین شرایطی ارزیابی دو خانواده از یکدیگر نابه جا خواهد بود و احتمال آن وجود دارد که خانواده دختر از

 

وضع پیش آمده ناراحت و عصبانی شوند.

 

 

 ضمن آن که ممکن است این رویداد به عنوان یک خاطره بد در ذهن آن ها باقی بماند. پس بهتر است به خاطر

 

حفظ حرمت خواستگار و احترام به خانواده دختر، قبلا برای خواستگاری به خانواده دختر اطلاع داده شود.

 

 

از سوی دیگر ممکن است در صورت عدم اطلاع قبلی، خانواده دختر به خانواده پسر اجازه حضور ندهند.

 

 

 شاید بتوان گفت حق هم دارند؛ چون در ابتدا شناختی نسبت به آن خانواده ندارند. گاهی هم ممکن است برای

 

مرتب کردن خانه، از خانواده پسر بخواهند که مدتی پشت در یا در سالن پذیرایی منتظر باشند.

 

 

 خلاصه این که در یک کار پیش بینی نشده، ممکن است اتفاقاتی بیفتد که در هر صورت عواقب آن، چندان مطلوب

 

نباشد.

 

 

اگر میزان آگاهی دو خانواده از یکدیگر در بعضی از مسائل کافی نبوده و دوست داشته باشند قبل از انجام مراسم

 

خواستگاری اطلاعات بیشتری به دست آورند، باید به صورت محترمانه در اولین تماس تلفنی یا برخورد حضوری از

 

یکدیگر توضیحات بیشتری بخواهند.

 

 

یک روش پیشنهادی مناسب برای داشتن اطلاعات بیش تر به شرح زیر است:

 

 

یک خانم خوش برخورد و خوش ارتباط از خانواده پسر برای انجام این کار انتخاب می شود. وی پس از معرفی

 

خود، با مادر دختر (در صورت فوت مادر، با خواهر، خاله یا هر فردی که مناسب می داند) گفت و گو کند.

 

 

مثلا بگوید که برای امر خیر تماس گرفته است. سپس وضعیت عمومی و شرایط پسر را مثلا این گونه بیان کند: (دقت

 

کنید! اگر می خواهید شناخت کاملی از دختر خانم داشته باشید، خودتان نیز توضیح کاملی از خانواده پسر و آقا

 

زاده بدهید.) آقا پسر 28 ساله است، هیکل متوسطی دارد، قد بلند است، لیسانس رشته فیزیک است و به صورت حق

 

التدریسی در آموزش و پرورش کار می کند. پدرش کارمند بهداری است. مادرش خانه دار است. 5 تا خواهر و

 

برادر هستند. در پایان به محدوده محل زندگی هم اشاره کنید.

 

 

احتمالا پس از سخنان شما، مادر دختر خانم هم توضیحاتی راجع به خانواده و دختر خود می دهد. اگر آن

 

توضیحات برای شما کافی نبود، می توانید پرسش هایی در محدوده توضیحات خودتان، داشته باشید. چون شما قبلا

 

آقا زاده را به طور کامل معرفی کرده اید.

 

 

برخی پرسش ها به ویژه در اولین تماس تلفنی دور از شان اخلاقی بوده و ممکن است در ذهن دو خانواده نگرش

 

منفی نسبت به یکدیگر ایجاد کند.

 

 

طرح سوال هایی مثل: دختر خانم شما سفید است یا سبزه؟ چاق است یا لاغر؟ یا آقا پسر در دانشگاه دولتی درس

 

خوانده یا آزاد؟ و مانند این ها، هرگاه به صورت حضوری و به وسیله خود دختر و پسر باشد، نتیجه بهتری را در

 

نگرش خانواده ها نسبت به یکدیگر خواهد داشت.

 

 

اگر خانواده پسر در اولین برخورد به دلیل بی اطلاعی از روش های خواستگاری اطلاعاتی به خانواده دختر

 

ندهند، خانواده عروس می توانند مشابه توضیحات فوق، اطلاعات کاملی درباره دختر خانم بدهند سپس بگویند:

 

شما هم لطف کنید در همین حد اطلاعاتی را درباره آقازاده تان بدهید.

 

 

ممکن است دو خانواده در اولین تماس تلفنی یا برخورد حضوری احساس کنند مناسب یکدیگر نیستند، در این

 

صورت باید به روشی محترمانه همدیگر را توجیه کنند.

 

 

 مثلا هرگاه در اولین تماس تلفنی یا برخورد حضوری، خانواده پسر، بیان کرده اند که آقازاده دانشجوست و در

 

 

حال حاضر شغلی ندارد، اگر خانواده دختر قصد دارند جواب رد بدهند، باید توضیح دهند که خانواده ما دوست

 

 

دارد این زوج، زودتر زندگی مشترک شان را شروع کنند، در حالی که آقازاده شما دو سال و نیم دیگر درسش

 

 

تمام می شود و تا هنگامی که بتواند اداره زندگی مستقلی را به عهده گیرد، زمان زیادی لازم است. لذا مناسب

 

 

شرایط دخترمان نیست. بعد هم عذرخواهی، تشکر و خداحافظی کنند.

 

 

اگر یکی از خانواده ها در شرایطی قرار گرفت که پس از تماس تلفنی تشخیص داد شرایط شخص مورد نظر مناسب

 

 

نیست و برای گفتن «نه محترمانه و منطقی» آمادگی ذهنی نداشت، از خانواده پسر درخواست کند چند روز بعد

 

تماس بگیرند.

 

باید توجه داشت که «نه» گفتن و توجیه آن را به روش های متفاوتی می توان انجام داد. گاهی بیان پاسخ «نه»

 

 

توسط بعضی از خانواده ها توهین آمیز است و اثرات نامطلوب روانی بر خانواده مقابل می گذارد. مثلا می گویند:

 

 

دختر ما از این که بیان کند شغل پدر شوهرش فلان است خجالت می کشد، یا پسر ما دوست دارد که پدر خانمش

 

 

در قید حیات باشد!

 

 

با یک توجیه منطقی و محترمانه می توان از درگیری های ذهنی خانواده ها کاست. باید سعی کنیم به عنوان یک

 

 

انسان برای شخصیت هم نوعان خود ارزش قائل شویم و چند دقیقه از وقت مان را به آماده کردن یک پاسخ مناسب

 

 

اختصاص دهیم. برخورد محترمانه علاوه بر همه فواید اخلاقی و انسانی، باعث می شود که خانواده پسر، دختر

 

 

خانم را برای ازدواج به خانواده های دیگری معرفی کنند.

 

 

برگرفته از کتاب " گذر از پیچ و خمهای خواستگاری" نوشته سیده بتول حسن پور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شنبه 2 مهر 1398برچسب:, :: 19:23 ::  نويسنده : احسان

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 1166
بازدید کل : 234267
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک